یکی از روشهای تربیتی قرآن کریم برای تزکیه و تربیت نفسانی بشر، معرفی
الگوهای فردی و اجتماعی ارزشمندی است که در صفات برجسته انسانی ممتاز بودند. به
تعبیر دیگر، اگر قرآن به ارزشهای ناب انسانی دعوت مینماید، قبل از آن، افراد و
جوامعی را که در این صفات و خصال برتر و بهتر از همه بودند، به جامعه انسانیت
معرفی میکند. یکی از آیاتی که به تبیین
الگودهی برای جوامع انسانی میپردازد: 54 سوره مائده است. خداوند متعال در این
آیه میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ
دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ
عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ
اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ
يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهاید! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، به
خدا زيانى نمیرساند؛ خداوند جمعیتی را میآورد كه آنها را دوست دارد و آنان
(نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران سرسخت و
نيرومندند؛ آنها درراه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند
اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته ببيند) میدهد؛ و (فضل) خدا وسيع و
خداوند داناست».
. با توجه
به سیاق آیات، خداوند متعال بعد از اینکه مؤمنين را درآیات قبل، از پذیرش ولایت يهود و نصارا بر حذر داشته و با شديدترين
لحن تهديدشان مىكند؛ در آیهی 54مائده، وعده آمدن قومی با شاخصههای منحصربه فرد
را میدهد. قومی كه قائم به امر دين میشوند و بنيه دين را بعد از انهدام به حالت
اصلى و اولیاش برمیگردانند. برخی از این شاخصهها از سیاست مقاوتی این گروه
مؤمنین حکایت میکند.
مهمترین عاملی که توانسته انسانهای بزرگ را به
اهدافشان برساند، مقاومت آنها در برابر مشکلات بوده و این سنت در میان جوامع بشری
است که اگر ملتی همعهد شوند و بتوانند در مقابل ناملایمات بایستند، به برتریهای
بسیار بزرگی دست مییابند. ازاینرو سوال اصلی این پژوهش حاضر این است که آیهی 54
مائده چه شاخصههای مقاومتی برای این قوم الگو و برگزیده ترسیم میکند؟ با جستجویی
که نویسنده در سایتهای علمی کشور انجام داده بااینکه مقالاتی درصدد مصداق یابی
قوم برگزیده هستند، اما هیچکدام از این مقالات به بیان ویژگیهای الگوهای مقاومت
اسلامی بر اساس این آیه نپرداختند؛ ازاینرو در این نوشتار در گام اول به بحث
مفهومشناسی وپس ازآن به معرفی اجمالی مصادیق این قوم ازدیدگاه مفسران فریقین
اشاره میشود ودرنهایت به تبیین این شاخصهها پرداخته میشود.
a.
2. مفهومشناسی
در ابتدای
نوشتار لازم است به تبیین برخی مفاهیم مقاله پرداخته شود.
i.
2– 1 الگو
واژهی
الگو در لغت به معنای «سرمشق، مُقتَدی،اُسوَه، قدوه، مثال، نمونه» آمده است (دهخدا،1341، ج 2: ص 227). معادل
عربی الگو، اسوه است و اسوه آن حالتی است که انسان در پیروی از دیگری به خودمیگیرد؛
چه درامریخوب یا بد باشد (راغب اصفهانی، 1416ق، ص 76) الگو؛ در روانشناسی و جامعهشناسی
به طرح و برنامه ی قابلاجرا معناشده ویا به معنای نمونه انسانی از ارزشها و
هنجارها و اخلاقیات آمده است. معنای مدل، گونه و هنجار از آن برمیآید، الگو آن
چیزی است که در یک گروه اجتماعی شکلگرفته ، به این منظور که بهعنوان راهنمای عمل
در رفتارهای اجتماعی به کارآید(بیرو، 1375، ص 75).
ii.
2 – 2 مقاومت
اسلامی
مقاومت در
معانی «باهم از جا بلند شدن»، «باکسی ضدیت کردن» و نیز «ایستادگی و پایداری کردن»
استعمال شده است (رک: دهخدا، 1373، ج29: ص398). مقاومت از ریشه «قوم» به معنی به
پا خاستن است، چه این قیام از روی اجبار باشد چه از روی اختیار، چه برای حفظ و
نگهداری چیزی چه برای انجام کاری.(رک: راغب اصفهانی، 1416ق، ص 672) مقاومت ازباب
مفاعله به این معناست که پایداری و مقاومت، زمانی به كار میرود که یکطرف به
دلایلی برطرف دیگر غالب شود و طرف مقابل ميبایست در برابر آن از خود پایداری نشان
دهد (رک؛ میرباقری، کیانی،1390، ص 71)
برای معنای واژه «استقامت» در مفردات آمده: «متعهد شدن انسان، برای
بودن در راه راست، راهی که بر یک خط هموار و استواراست...(ر.ک. راغب اصفهانی،1416
ق، ص 674) و چون از باب استفعال است، دلالت بر طلب قیام میکند که به معنی مداومت
داشتن در این راه و الزام نفس به انجام آن کار است. (ر.ک: مصطفوی،1385، ج9: ص375).از معانی دیگر «استقامت»
اعتدال است؛ ابن منظور با ذکر این معنا و همینطور ذکر آیه 30 فصلت معنی استقامت
را عمل به فرامین الهی و پایبندی به دستورات پیامبران بیان میکند. (ر.ک: ابن
منظور،1375 ق، ج 12: ص 498). ابن عاشور «سین و تا» واژه استقامت را برای مبالغه
دانسته و حرکت کردن به سمت جلو بدون هیچگونه کجی و نادرستی را از معانی استقامت
میداند. (ابن عاشور،1984م، ج10: ص 122)
بنابر آنچه گفته شد مقاومت فقط به رویارویی در
میدان جنگ محدود نیست و هر نوع مقاومت و پایداری در برابر عوامل برهم زننده تعادل
و توازن را شامل میشود. از سویی مقاومت در ذات خود، پویایی، تحرک و اقدام روبهجلو
است. مقاومت اسلامی فراتر از یک واژه یا اصطلاح است. البته واژه مقاومت در قرآن بهصراحت
نیامده، اما کلمات مترادف آن به دفعات بیانشده است. قرآن در تبیین و توضیح فرهنگ
مقاومت، از عبارات گوناگون و عینی، مثل واژههای استقامت، صبر و ثبات قدم داشتن
استفاده میکند؛ ولی در همه موارد، مراد از استقامت و صبر چیزی جز دوام، ایستادگی
و تحمل نفس در برابر سختیها و پافشاری و پایداری کردن در برابر دشمن نیست (رک:
زاهدی تیر، امین ناجی، 1398، ص 222).
b.
3.مصادیق
قوم برگزیده ازنظرمفسران فریقین
درمورد
مصادیق قوم برگزیده که در آیه موردنظر اشاره شده، نظر مفسران متفاوت است که به
مهمترینِ آنها پراختهمیشود.
i.
3-1.دیدگاه
مفسران اهل سنت
از شاخص ترین نظریات اهل سنت این است که آنان بادلایل متعددی براین
باورندکه مصداق این قوم، ابوبکر ویارانش هستند ازجمله این دلایل اشاره آنان به جنگ
ابوبکر با اهل رده است.(مجموعه جنگهایی است که به دستور خلیفه اول در سالهای 11و12
هجری قمری انجام شد.این جنگها علیه گروههای مختلفی بود؛ برخی از
مخالفان پیرو پیامبران دروغین بودند. تعدادی از قبائل از پرداخت زکات خودداری میکردند
و گروههایی معتقد بودند اهل بیت
پیامبرصلی الله علیه واله باید جانشین ایشان گردند و زکات را باید به آنها داد. خلیفه وقت
ابوبکر همه این گروهها را مرتد دانست و با آنان وارد جنگ شد.).(ر.ک. فخررازی،1420ق، ج12،ص378)ویا سیوطی در الدر المنثور به نقل
از «قتاده» شان نزول این آیه را در مورد ابوبکر و اصحابش میداند(ر.ک. سیوطی، 1404ق،
ج2،ص292)
ii.
3-2.
دیدگاه مفسران اهل شیعه
مفسران شیعه در
معرفی این قوم برگزیده، مصداقهایی را در تفسیرشان اشاره کردهاند. از آنجاکه در
مورد این بحث مقالات مستقلی به نگارش درآمده و ربط مستقیم به موضوع مقاله حاضر
ندارد، به مرور اجمالی آنها اکتفا میشود:
1.
3-2-1. سلمان فارسی
برخی میگویند
مقصود ازاین قوم برگزیده، ایرانیان هستند. در روایت آمده ازپیامبر در مورد این آیه
سوال کردند، ایشان دست خود را بردوش سلمان زدند و فرمودند مقصود این مرد و هموطنان
اوست .(ر.ک. طبرسی ،1427ق، ج3، ص 294)
2.
3-2-2. امام علی( علیه السلام )
مرحوم
طبرسی در مجمع البیان با استناد به احادیثی از عماروحذیفهوابن
عباسمصداق این قوم را
حضرت علی(علیه السلام) واصحابایشان میداندکهپسازپیامبر(صلی الله علیه واله) بابیعتشکنانجنگجملوستمکارانجنگصفینوخوارج
نهروانجنگیدند. ازامامباقروامامصادق(علیهم السلام) نیزچنینروایتشدهاست، مؤیداین دیدگاه سخنپیامبردرمورد حضرت علی (علیه السلام( درواقعه خیبر است هنگامیکهایشانرابرايفتحخیبرمأمورکرد،فرمودند: فرداپرچمرابدستکسیخواهمدادکهخداورسولشرادوستبداردوخداورسول،اورادوستدارند. اوکسیاستکه هموارهبسويدشمنحمله وراستوهیچگاهازدشمنفرارنمیکند. ازمیداننبردبازنخواهدگشتتاخداوندقلعه هايخیبررا بدستشفتحکند آنگاهپرچمرابدستعلی علیه السلامداد. (ر.ک.
طبرسی ، 1427ق، ج3، 294)
3.
3-2-3. حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه )
علیبنابراهیم درتفسیر خود ذیل این آیه
میگوید: اینآیهدربارهمهديموعودواصحاباوست. قسمتاولآیه،خطاباستبهکسانیکهدربارهآلمحمد
صلی الله علیه والهظلمکردند،آنهاراکشتندوحقشانراغصبکردند(ر.ک.قمی 1363، ج1،ص170)
a. ارزیابی
دیدگاه مفسران
باوجود
اختلاف نظر در اقوال مفسران اهل سنت و ضعف راویان
احادیثی که به آن استناد میکنند
مانند ضعف قتاده که از تابعین است و به
تدلیس متهم است ( ذهبی،1382، ج1،ص460) و بررسی زندگی ابوبکر به عنوان نظر حداکثری
اهل سنت در مورد مصداق این قوم و وجود تعارض زیاد شخصیت او با صفات ذکرشده درآیه و همچنین علت جنگ ابوبکر با اهل رده که
به خاطر ندادن زکات بود نه ارتداد آنان ازدین، این دیدگاه اهل سنت نادرست است.
برخی از مفسران شیعه معتقدند مفهوم آیه عام استوشاملتمامگروههایىمیشودکهپسازرسولخدا ودرطولتاریخدرراهاحیاءدیناسلاموتثبیتوتحکیموگسترشآنتلاشمیکنند.)جعفری
،1376، ج3،187ص).علامه طباطبائی با بیان اقوال مختلف مفسران
شیعه براین باورند که مصداق «قوم» شخص تنها نیست بلکه با استفاده از سیاق آیه و
برخی شواهد مانند تعبیر به قوم، آوردن اوصاف وافعال با صيغه جمع، به اين معنا است
كه آن قوم، مردمى هستند كه دسته جمعى مىآيند نه فردی، ایشان در آخربیان میکنند
که مصداق این قوم باتوجه به صفاتی که درآیه ذکرشده، تاکنون محقق نشده است. (طباطبائی،1363،
ج 5: ص 392 )به هرحال چه براساس نظر مفسرانی که معتقد بر عام بودن مفهوم ایه هستند
و چه براساس نظر مفسر گرانقدر علامه طباطبائی، یکی از مصادیق اصلی این قوم، حضرت
مهدی عجل الله تعالی
ویاران ایشان هستند که باتوجه به آیات دیگر قرآن وعده ایجاد حکومت الهی به وسیله
آنان محقق میشود. با توجه به دیدگاه اخیر، و اینکه شیعیان موظف به زمینهسازی
ظهور هستند، آگاهی از ویژگیهای این قوم و سعی در محقق نمودن آنها در جامعه امری
ضروری است که در ادامه بحث به آنها اشاره میشود.
همانطور که در مقدمه توضیح داده شد، خداوند
متعال در آیهی 54 مائده قومی را بهعنوان الگوی مقاومت معرفی میکند که این قوم
دارای یکسری شاخصههایی هستند که در ادامه به بیان این شاخصهها میپردازیم.
c.
4. شاخصههای
ذکرشده در آیه:
از میان
شاخصههایی که خداوند متعال برای این گروه مؤمنین برشمارده، به برخی که با مقاومت
اسلامی ارتباط دارد، پرداختهمیشود.
i.
4-1. حب
خداوند
متعال در ابتدای معرفی این قوم، به صفت محبوب بودن و محب بودن آنان اشارهکرده، میفرماید:
«يُحِبُّهُم وَيُحِبُّونَهُ آنان کسانی هستند که هم خدا دوستشان دارد و هم آنان
خدا را دوست دارند».
«حب» به
معنای محبوب و بهشدت دوستداشتنی است، محبت یعنی خواستن و تمایل به چیزی که آن
راخیرمیپنداری (راغب اصفهانی،1416 ق، ص 196). محبت به چیزی، در صورتی معنا پیدا میکند
که این حس همراه با معرفت و ادراک به آن تحقق پیدا کند در غیراینصورت نمیتوان
واژه محبت را نسبت به آن چیز به کاربرد (رک: نراقی، 1378، ص 1089) محبت خداوند به
بندگان همان پاداش او به طاعات آنان و در بالاترین درجه، خشنودی و رضایتش از
بندگان است و محبت بندگان به خداوند متعال، پذیرش فرامین الهی و تلاش در کسب رضایت
و خشنودی پروردگاراست. (رک: زمخشری،1407 ق، ج 1: ص 646)
در قسمتی
از حدیث معراج خداوند خطاب به پیامبر میفرماید محبتش برچهاردسته از مردم واجب است
کسانی که یکدیگر را به خاطر خدا دوست داشته و باهم ارتباط دارند و همواره بر
پروردگار توکل کرده و باکسانی که باخداوند دشمن هستند قطع رابطه میکنند.(ر.ک:مصباح
یزدی،1375، ص 45-47).
علت مطلق
آوردن واژه «حب» ازاینجهت است که حب خداوند مربوط به ذات آن قوم است و این در
صورتی محقق میشود که آنان خداوند را بر هر چیزی غیر او مقدم بدارند. از طرف دیگر
محبت خداوند در صورتی شامل حال آنان شده که آنان از هرگونه ظلم و پلیدی معنوی یعنی
کفر و فسق مبرا باشند حال یا با عصمت الهی یا با مغفرت الهی و از راه توبه، زیرا
خداوند در قران صراحتاً بیان میکند که افراد کافر وفاسق را دوست ندارد. از طرف
دیگر خداوند بیان کرده که بین محبت خودش و پیروی از رسولش ملازمه برقرار است. (آلعمران:
31) درنتیجه کسی که خواستار محبت الهی است بایستی از رسولش پیروی کرده و با این
تبعیت متصف به صفاتی خواهد شد که مشمول لطف و محبت الهی میشود؛ صفاتی همچون صبر،
تقوا، توکل و... (رک: طباطبایی،1363، ج 5: ص 382)
ازجمله
افرادی که خداوند آنان را دوست دارد صابرین هستند افرادی که در تمام مراحل زندگیشان
باصبرو استقامت قدم برداشته و تنها هدف زندگیشان کسب رضایت الهی است خداوند متعال
مکرراً در قرآن سفارش به صبر کرده تا جایی که این صفت را از امور پرارزش معرفی میکند
(شوری: 43) این صفت تاجایی مهم و حیاتی است که امامصادق علیهالسلام میفرمایند: «نسبت
صبر به ايمان همانند نسبت سر به بدن است، چون سر نباشد تن هم نخواهد بود، همچنين
هرگاه صبر نباشد ايمان هم نيست.»(کلینی،1421 ق، ج 2: ص 89)
صبر در لغت
یعنی خویشتنداریدرسختیوتنگی(راغب اصفهانی،1416ق،372)، اصل این ماده به معنی نگهداشتن نفس از
اضطراب و بیتابی و به دست آوردن آرامش است. حقیقت صبر، تحمل کردن و سعهصدر داشتن
است و هرچه میزان تحمل شخص زیاد باشد روح او کاملتر خواهد شد.(رک: مصطفوی، 1385،
ج 6: ص 220).
b. اقسام
صبر
در حدیثی
از امام علی علیهالسلام آمده: صبر یا در برابر مصیبت است یا در انجام طاعت ویا در
ترک معصیت که نوع سوم آن از دو گونه نخست برتر است.(ریشهری،1389، ج 5: حدیث 10101)
منظوراز
صبر بر طاعت، صبر داشتن در مسیر اطاعت و بندگی خداوند و انجام فرامین الهی است.
خداوند در آیه 65 سوره مریم میفرماید «فاعبده واصطبرلعبادته» و منظور از صبر بر
معصیت، صبرو ایستادگی در برابر وسوسههای شیطانی است. صبر در مصیبت به معنای صبرو شکیبائی در برابر اتفاقات ناگواری است که
برای انسان رخ میدهد. چنانچه لقمان حکیم به فرزندش درآیه 17 سوره لقمان بعد از
سفارش به اقامه نماز و امربهمعروف و نهی منکر او را توصیه به صبر در مصیبتهای
وارده میکند.
این افراد باتحمل مشکلاتی که در طول زندگیشان به وجودمی آید در
جایگاهی قرار میگیرند که خداوند بارها در قران تأکید بر دوست داشتن آنان میکند.
مؤمنانی که با متصف کردن خود به صفت صبر زمینه پیروزی خود و نزول رحمت الهی را
فراهم میکنند. چنانچه امیرالمؤمنین علیهالسلام در حدیثی میفرمایند: «انسان
شکیبا پیروزی را از دست نمیدهد، اگرچه زمان آن طولانی شود.» (ریشهری،1389، ج 5:
حدیث 10070)
بنابراین
میتوان از این فراز آیه و آیات و روایات مرتبط با آن چنین برداشت کرد که محبت
الهی موجب صبر انسان در برابر انواع اتفاقهای ناگوار، وسوسههای شیطانی و
نافرمانی خداوند متعال است. پس یکی از سیاستهای مقاومتی در اسلام در دل داشتن محبت الهی است که ثمره آن استقامت
در برابر نفس در بعد فردی و مقاومت در برابردشمنانی است که سد راه در امراطاعت
الهی میشوند.
ii.
4-2.
تواضع و فروتنی
خداوند در
ادامه معرفی این قوم پس از اشاره به درجه ایمانی این افراد، صفات اخلاقی آنها را
بیان میکند و ابتدا به نحوه برخورد آنان با مؤمنین میپردازد و میفرماید: آنان
در برابر مؤمنان فروتن وخاضع هستند. «أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلمُؤمِنِينَ».
«اذل» از ریشه ذلل به خواری میگویند که براثر
فشار و ناچاری رخ دهد و اگر این خواری از ناحیه خود انسان بر نفس سرکشش اتفاق
بیفتد پسندیده و نیکوست. (رک: راغب اصفهانی،1416 ق، ص 312) برای « ذل »در تفسیر
کشاف دو معنا ذکرشده، نخست آنکه «ذل» به معنی مهربانی و عطوفت باشد گویا فرموده
است با فروتنی به آنان مهر میورزند. دوم آنکه باوجود جایگاه اجتماعی وبرتری که
برمومنان دارند در برابر آنان خوار میشوند؛ مانند آن عبارت قرانی که میفرماید « أَشِدَّاءُ عَلَى ٱلكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَينَهُم بر كافران سرسخت و
در ميان خودشان با يكديگر مهرباناند» (فتح: 29). (رک: زمخشری،1407، ج 3: ص 648).
به نظر علامه طباطبائی این جمله کنایه از شدت تواضع آنان نسبت به مؤمنان است
تواضعی که حکایت از تعظیم و بزرگ داشتن خداوند متعال میکند. (ر ک: طباطبائی،1363،
ج 5: ص 384)
علامه
مغنیه ذیل تفسیر این آیه میفرمایند:«فروتنی در برابر انسان باایمان و مخلص، نوعی
تقدیس و ارج نهادن به ایمان و اخلاص است نه به افراد و اشخاص. خداوند خطاب به
پیامبرش میفرماید در برابر هریک از مؤمنان که از تو پیروی میکند بال فروتنی فرود
آر. (شعراء: 215) بدیهی است که آنان، تنها در سایه ایمان و اخلاص به خدا و پیامبرش
میتوانند سزاوار اینگونه بزرگواری و احترام شوند.»(مغنیه،1383، ج 3: ص 127)
این افراد
در راستای محبت خداوند در برابر او و تمام کسانی که به او مربوط میشوند فروتن و
خاضع هستند و ازآنجاییکه این تواضع و فروتنی منشأ در تواضع آنان در برابر خداوند
متعال دارد، میتوان گفت این افراد جزء مخبتینی هستند که درآیه 35 سوره حج به آنان
اشارهشده و یکی از صفاتشان صبر در برابر مصیبتها است. انسانهای متواضع همواره
باصبرو استقامت در برابر اتفاقاتی که درمسیرتکامل آنها بهسوی خدا رخ میدهد
روحیه فروتنی و خضوع خود را در برابر خداوند حفظ کرده و سعی میکنند در برابر
بندگان خداوند هم اینگونه باشند.
بنابراین،
ویژگی فروتنی در برابر خداوند نیز از آثار صبر و سیاست مقاومتی این گروه مؤمنین
است.
iii.
4-3. عزت و سرسختی
صفت اخلاقی دیگری که خداوند
برای این قوم برگزیده بیان میکند نحوه برخورد آنان با دشمنان الهی است. خداوند میفرماید
آنان «أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلكَفِرِينَ» هستند یعنی در برابر کافران سرسخت و
قدرتمند ظاهر میشوند. «عزة» برگرفتهازتعبير«ارضٌعَزاز» بهمعنايزمينسختومحکماستکهدرآنآبنفوذنمیکند و در اصطلاح، حالتينفسانياست کهمانعازمغلوبشدنانسانمیشود.(راغب اصفهانی،1416 ق،544)
عزت در برابر ذلت میآید
و به معنای برتری داشتن نسبت به هر چیزی است که پایینتر از آن باشد. عزت تام و
کامل در خداوند تحقق پیداکرده و ازلی و ابدی است ودر مرتبه پایینتر، درکسانی تحقق مییابدکه صفاتشان به خداوند نزدیکتر
باشد؛ مانند پیامبر که مظهر صفات خداوند است و بعد ازایشان مؤمنانی که مظهر صفات
رسول خدا هستند؛ اما کافران و منافقانی که با خداوند و رسولش از تمام جهات اخلاقی
و فکری و عملی مخالف هستند در جهل و ظلمت خود گرفتارند و نور الهی برای آنان وجود
ندارد.(ر. ک. مصطفوی،1385، ج 8: ص 135). علامه طباطبائی ذیل تفسیر این آیه میفرمایند:
«اعزة على الكافرين » كنايه از این است که اين اولياى الهی، خود را بزرگتر از آن میدانند
كه اعتنائى به عزت كاذب كفار كنند، كفارى كه اعتنائى به امر دين ندارند، همچنانكه
خداى تعالى پيامبر خود را اینگونه تربیتکرده است. (طباطبائی،1363، ج 5: ص 384)
امام صادق
علیهالسلام میفرمایند: «مؤمن عزیز است و ذلیل نخواهد بود مؤمن از کوه محکمتر و
پرصلابت تراست چراکه کوه را ممکن است با کلنگها سوراخ کرد ولی هرگز چیزی از دین
مؤمن کنده نمیشود.»(طوسی،1364 ، ج6: ص 179) خداوند توسط پیامبران همواره درصدد
این بوده تا روحیه مقاومت و سرسختی مؤمنان را در برابر دشمنان الهی تقویت کند.
مخصوصاً با ظهور اسلام بهعنوان آخرین و کاملترین دین، این مسئله اهمیت بیشتری
پیدا میکند؛ زیرا تمام دشمنانی که روزی خود با هم تقابل داشتند برای نابودی اسلام
باهم متحد شده و رویارویی جبهه حق با کفر علنیتر میشود. دشمنانی که تمام تلاش
خود را برای نابودی حق انجام میدهند و با ترفندهای مختلف پیروان تازه ایمان یافته
را فریب داده و ایمان آنان را سست میکنند. درنتیجه مؤمنان فقط در صورت داشتن
روحیه مقاومت و سرسختی میتوانند در این جبهه پیروز شوند؛ زیرا با اندکی تعلل و
نرمش، دشمن قویتر شده و ضربه سختی به آنها میزند. مؤمنان راستین و مخصوصاً قومی
که خداوند وعده آمدن آنها را داده مسلماً روحیه مقاومت و سرسختی زیادی در برابر
دشمنان دارند. کسانی که قدرت پوشالی باطل آنان را فریب نداده و با تمام مشکلاتی که
در سر راهشان قرار میگیرد از جبهه حق دفاع میکنند. آنها کسانی هستند که قرار
است وعده صادقه الهی را مبنی بر پیروزی حق بر باطل تحقق بخشند. برای همین این
افراد الگوی تمام مؤمنانی قرار میگیرند که در این مبارزه احساس ضعف در برابر دشمن
میکنند.
iv.
4-4.
مجاهدت در را خدا
از برجستهترین
صفات این قوم، روحیه جهادی آنان درراه خدا و در برابر دشمنان الهی است.جهاد
از ریشه «جهد» گرفتهشده و به معنی طاقتونیروومشقّتوسختی است. جهدبافتحهحرف «ج»یعنیمشقّتوسختیوباضمّهحرف «ج» یعنیکوششگستردهووسیع،به
اندازهطاقت.
جهادومجاهده،پرداختنوصرفنیروبرايدفعدشمنوراندناوست (راغب اصفهانی،1416ق، ص 190)
مجاهدت
درراه خدا، یعنی شخص در اثر محبت به خداوند، با تمام توان خود درراه خدمت به او،
کوشش کرده و هرگز سستی نکند. شخص محب خود را دربرابرمحبوب خود فانی دیده و خواسته
او را بر خواسته خود مقدم میداند. «مجاهده» از باب مفاعله است و دلالت بر استمرار
و کوشش میکند از طرفی «سبیل» هم راه مستقیم و ممتدی است که منتهی به مقصد میشود.
با این توضیحات «مجاهدت فی سبیل الله» شامل هر راهی میشود که به مقصد الهی منتهی
شود البته شرط تحقق این امر این است که نیت انجام آن کار خالص والهی باشد نه اینکه
اهداف مادی و دنیوی در آن دخیل باشد...مانند خدمت به ضعفا، نشر و تبلیغ دین الهی و
تقویت مؤمنین. (رک: مصطفوی، 1380، ج 7، ص 124) در حدیثی آمده پیامبر صلیالله
علیه واله با چند تن از اصحاب خود نشسته بودند و جوان برومندی توجهشان را به
خود جلب کرد، آنان گفتند وای براین جوان چه میشد اگر جوانی و نیرومندی او درراه
خدا مصرف میشد. پیامبر صلیالله علیه واله فرمودند: اگر او برای خود
بکوشد تا ازگدایی و درخواست کردن از مردم بینیاز شود این عمل او درراه خداست و
اگر برای پدر و مادر ناتوان و یا فرزندان ضعیف خود بکوشد تا آنان را بینیاز سازد
و معاش آنان را تأمین نماید این کار او درراه خداست و اگر تلاش او سبب زیادهطلبی
و فخرفروشی بر دیگران باشد، این عمل او درراه شیطان است. (مغنیه،1383، ج 3: ص 128)
امام علی
علیهالسلام در حکمت 31 نهجالبلاغه در مورد شناخت پایههای ایمان میفرمایند: «ایمان
بر چهارپایه استواراست: صبر، یقین، عدل و جهاد... و جهاد نیز بر چهارپایه
استواراست: امربهمعروف، نهی از منکر، راستگویی درهرحال و دشمنی با فاسقان. پس
هرکس به معروف امر کرد، پشتوانه نیرومند مؤمنان است و آنکس که از زشتیها نهی
کرد، بینی منافقان را به خاک مالید و آنکس که در میدان نبرد صادقانه پایداری کند،
حقی را که برگردن او بوده ادا کرده است و کسی که با فاسقان دشمنی کند و برای خدا
خشم گیرد، خدا هم برای او خشم آورد و در روز قیامت او را خشنود سازد.»(دشتی،1380،
ص 629)
جهاد معنای
گسترده ایی در آموزههای اسلام دارد. جهاد اصغر، جهاد اکبر و جهاد کبیر.
جهاد اصغر که قتال با دشمنان ظاهری اسلام باجان
ومال است و جهاد اکبر که مبارزه بانفس است. چنانچه در حدیثی از امام صادق علیهالسلام
آمده که فرمودند: «پیامبر اکرم صلیالله علیه واله عده ایی را به جنگ
فرستادند، چون از جنگ بازگشتند فرمودند: آفرین به گروهی که پیکار کوچکتر را سپری
کردند و پیکار بزرگتر بر عهده آنان بهجای مانده است، گفته شد: ای فرستاده خدا
پیکاربزرگترچیست؟ فرمودند: پیکار با نفس. (عاملی،1380، ص 11)
در آیه 52
سوره فرقان خداوند میفرماید: «فَلَا تُطِعِ ٱلكَفِرِينَ وَجَهِدهُم بِهۦ جِهَادا كَبِيرا،
از كافران اطاعت مكن و بهوسیلۀ آن [قرآن] با آنان جهاد بزرگى بنما» اغلب مفسران
جهاد کبیر را جهاد علمی و دفاع از دین و پاسخگویی به شبهات کفار میدانند. مثلاً
مرحوم طبرسی جهادمتکلمانراازبزرگترینوبافضیلتترینانواعجهادمیداندکهباپاسخگوییبهشبهاتدشمناندین،به دفاعازدینالهیمیپردازند. (ر.ک. طبرسی،1427 ق، ج 7: ص 221) ویا علامه
طباطبائی ذیل تفسیر این آیه میفرمایند: چون ضمير «به» به قرآن برمیگردد به این
معنا است که بهوسیله قرآن باید با دشمنان جهاد كرد، يعنى قرآن را بر آنان تلاوت
کرد و معارف و حقايق آن را بر ايشان بيان كرد و حجت را بر آنان تمام کرد) ر.ک. طباطبائی،1363، ج 15: ص228)
خداوند در
آیه 146 آلعمران میفرماید: «چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه
آنان جنگ كردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه درراه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان
نشدند (و تن به تسليم ندادند)؛ و خداوند استقامت كنندگان را دوست دارد.» با توجه
به این آیه، جهاد درراه خدا باعث میشود انسان در زمره صابرین قرار بگیرد. خداوند
متعال از همان ابتدا و در موقعیتهای حساس مانند جنگ با کفار، مسلمانان را به صبرو
استقامت دعوت کرده، نزول رحمت و یاری خود را منوط به صبرو استقامت مسلمانان بیان
میکند (آلعمران: 125). تا جایی که پیروزی گروه کوچک بر گروه بزرگ با لطف و یاری
خداوند میسر میشود زیرا به فرموده قرآن خداوند با صابرین است.(بقره: 249).
صبری که در برابر دشمن و در زمان جنگ صورت بگیرد به معنی مقاومت و
پایداری کردن است.(ر.ک. راغب اصفهانی،1416 ق،373) .از ویژگی اولیای الهی پایداری آنها
در پیکار با دشمنان است مومنانی که در گرماو سختی جنگ همواره از خداوند طلب میکنند
که در راه او ثابتقدم باشند.(آل عمران: 147) از فواید استقامت و پایداری درمقابل
دشمنان ودرزمان پیکاربا انان، میتوان به برخوردارشدن از امدادهای غیبی اشاره کرد
(آلعمران: 125)، ازطرفی این پایداری آنان مستوجب پاداش الهی نیز میشود،خداوند به
کسانی که درراه او سستی نمیکنند ثواب دنیا و آخرت را عطا میکند. (آلعمران: 148)
باتوجه به
این آیات متوجه میشویم یکی از مهمترین مولفه های پیروزی مومنان در جنگ بادشمنان، روحیه
مقاومت و پایداری آنان دراین زمینه است.
v.
3-5.
شجاع ونترس بودن
آخرین صفتی
که خداوند برای این قوم برگزیده بیان میکند هراس نداشتن از سرزنش و ملامت دیگران،
در این راه است. «لا يَخَافُونَ لَومَةَ لَائِم، از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى
ندارند»
واژه «خوف»
به معنای ترس از نشانههای آشکار و پنهان موجود، انتظار چیزی ناپسند و مکروه
داشتن. در مقابل «رجاء» یعنی گمان و پنداری که انتظار شادی در آن است(ر.ک: راغب
اصفهانی،1416 ق، ص 285) . واژه «لومه» اسم مره از لوم است که هم در آن و هم در
نکره بودنش مبالغه وجود دارد؛ گویی که آیه فرموده هرگز از نکوهش هیچکس از نکوهش
کنندگان بیمی به دل راه نمیدهند(زمخشری،1407، ج 1: ص 648)
حقیقت
ایمان، تنها در هنگام بروز مشکلات و مصیبت آشکار میشود؛ یکی از راههای آزمایش
ایمان مؤمنان، ابتلاء آنان به مصیبت است. در راه خدا، مؤمنان با هر منکر و ناحقی
مبارزه میکنند و در راه گفتن حقیقت از هیچچیز بیمی ندارند. شعار مردان مخلص این
است که «ما در راه حق از ملامت ملامتگران نمیهراسیم»؛ و یا آنگونه که پیامبر
رحمت میفرماید: «خدایا اگر از ناحیه تو غضبی بر من نیست، پس دیگر باکی ندارم.
مشکلاتی که جهان امروز از آن رنج میبرد، نظیر جنگها، همگی یک علت دارد آن اینکه
مطبوعات، سازمان ملل متحد و شورای امنیت از گفتن حق خودداری میکنند، زیرا از سران
قدرت میترسند؛ بنابراین آیه «لایخافون لومه لائم» تصویر گویایی از انسان متدین و
اهدافی که او باید به سوی آنها حرکت کند و به جهت آن فداکاری نماید ترسیم میکند.
(ر.ک: مغنیه،1383، ج 3: ص 128)
کسانی که
در مقام حب خداوند قرارگرفتهاند و به مبارزه با دشمنان حق میپردازند حرف و عقیده
دشمنان الهی برایشان معنایی ندارد و به هدف اصلی که خشنودی خداوند و پیروزی حق است،
فکرمیکنند. آنان تمام مشکلات این راه را به جان خریده و تمام تلاششان را برای
برپایی حق میکنند. برای این افراد سرزنش و طعنه دشمنان و ترس از آنان، معنا و
مفهومی ندارد. همچنین در زیارت حضرت زهرا سلاماللهعلیها از یکی از شهادتهایی که در کنار شهادت بر دین و
حکم حق داشتن و تبلیغ و دعوت به حق کردن ائمه اطهار علیهالسلام آمده، شهادت بر نترسیدن آنها از سرزنش هر
سرزنشگری است(ر.ک: ابن طاووس، 1376، ج3، ص166).
البته از
منظر قران، اولیا الهی تنها کسانی هستند که هیچ خوف و اندوهی در آنها وجود ندارد.
آنها کسانی هستند که از هدایت الهی تبعیت میکنند. (بقره: 38، یونس: 62) کسانی که
از فرامین الهی پیروی کرده وسعی میکنند خود را به صفات اولیا الهی متصف کنند
حتماً شامل کسانی میشوند که در هیچ مکان و زمانی خوف و اندوه به خود راه نمیدهند.
سرداران بزرگی که از صدر اسلام با تکیه برایمان راسخ خود در هیچ زمانی ذرهایی از
دشمن و هیاهوی آن نترسیدند و تمام تلاش خود را در راستای رضای حق قراردادند. در
زمان معصومین علیهمالسلام افرادی همچون حمزه سیدالشهدا، مالک اشتر
ویاران باوفای امام حسین علیهالسلام باتمام فشارها و سختیها هیچ ترسی
به خود راه ندادند و گوشبهفرمان امام زمان خود بودند. آنان فریب دسیسههای دشمن
و وعده و وعیدهای آنان را نخوردند و تا پای جان در مسیر حق بودند.
اما مؤمنان
آخرالزمان و کسانی که در غیبت معصوم به دفاع از حق میپردازند به تعبیر پیامبر صلیالله
علیه واله انسانهای شگفتانگیزی هستند. پیامبر خطاب به امیرالمؤمنین میفرمایند:
«یا على عجیبترین مردم ازنظر ايمان و بالاترين آنها در يقين آنهایی هستند كه در
آخرالزمان میآیند و پيامبرى را نمیبینند و امام از دیدههایشان پنهان است و از
نوشتهها (قرآن و حديث) ايمان میآورند.» (ابن بابویه، 1413ق، ج4: ص352) درعصرحاضر
ما به چشم این افراد را دیدهایم. شهدایی که در دفاع مقدس با سن کم باتمام وجود به
دفاع از حق میپرداختند سرداران بزرگی که سن کمی داشتند ولی ایمانشان باعث شده بود
جز فرماندهان بزرگ اسلام قرار بگیرند. افرادی که تااخر عمرشان همیشه در حال جهاد
در راه خدا بودند، همچون سردار بزرگ اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی که در طول عمرش
در جبهه حق جنگید و هیچ ترسی از هیچ ابرقدرت کافری نداشت و به تعبیر ولی امیر مسلمین
شهادت پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود (پیام تسلیت مقام معظم
رهبری در پی شهادت سردار سلیمانی)، ویا همچون شهید بزرگوار جبهه مقاومت شهید عماد
مغنیه که به تعبیر مقام معظم رهبری سراپا عشق و شور جهاد فی سبیل الله بود (پیام
تسلیت مقام معظم رهبری درپی شهادت عماد مغنیه). با عنایت خداوند در همین دوران و
با همین مؤمنانی که پیامبر آنان را ستوده است وعده صادقه الهی محقق شده و ظهور
منجی آخرالزمان تحقق پیدا میکند. اینچنین افرادی، که سیاست مقاوتی اسلام را مرحل
به مرحله پشتسر میگذارند و گوش به فرمان ولی خود دارند، شایسته یاری امام زمان
هستند.
d.
5.نتیجهگیری
شاخصههای قوم برگزیده الهی همچون ریسمان محکم باهم ارتباط داشته
ودرصورت متصف شدن افراد به این صفات سبب
ایجاد وعده الهی میشود، صفاتی که هرکدام سبب وجود صفت دیگر شده و شاید بتوان گفت
تمامی آنها زیرمجموعه صفت اول یعنی حب الهی هستند. لازمه رسیدن به حب الهی، تزکیه
نفس، صبرو استقامت در این مسیراست. کسی که خشنودی خداوند تنها هدف زندگیاش باشد میکوشد
تا ازتمامی جهات به آن دست یابد؛ ازاینرو با بندگان ومومنان درگاه الهی با فروتنی
و خضوع رفتار میکند و در مقابل دشمنان الهی با قدرت ظاهر میشود. تمام نیرو و
تلاشش را در مسیرحق صرف کرده، دراین مسیر از هیچچیز بیم ندارد نه قدرت ظاهری و
دنیایی دشمن او را میترساند و نه هیاهو و دسیسههای آن او را از این مسیر باز می دارد
و درتمامی این مراحل تنها چیزی که میتواند به او کمک کند، توکل بر خدا و صبر و
ثبات قدم داشتن اوست، انسانی که فرا گرفته باشد چگونه در برابر مصیبتها و آزمایشهای
الهی صبر پیشه کند میتواند امیدوار باشد به رضایت پروردگار دست یابد و به تمامی
این صفات متصف شود. باتوجه به اینکه یکی از مصادیق این قوم، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و
یاران ایشان هستند، برمومنان منتظر لازم است که با تلاش و کوشش، خود را متصف به
این صفات کنند وجود مومنانی بااین صفات
زمینه سازظهور منجی اخرالزمان شده،ووعده صادقه الهی ان شالله محقق خواهدشد.
e.
منابع:
1- قران
حکیم، ترجمه آیتالله مکارم، چاپ 13، قم، اسوه، 1394
2- ابنبابویه،
محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، چاپ دوم، جلد 4، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1413
ق
3- ابن
عاشور، محمد طاهر، التحریر والتنویر، جلد 10، بیروت، موسسه تاریخ العربی، 1420 ق
4- ابن
منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، جلد 12، بیروت، دار صادر، 1375 ق
5- ابن
طاووس، علی بن موسی، الاقبال الاعمال الحسنه، تصحیح: جواد قیومی اصفهانی، چاپ اول،
دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376ش
6. بیرو،
آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمهی باقر ساروخانی، تهران، نشر کیهان، 1375
7- جعفری ،
یعقوب، تفسیر کوثر،چاپ اول ، جلد 3، قم، انتشارات هجرت، 1376
8- دشتی،
محمد، نهجالبلاغه، چاپ اول، قم، اتقان، 1380
9- دهخدا،
علی اکبر، فرهنگ لغت، چاپ افست گلشن، 1341
10- ذهبی ، محمدبن احمد ،میزان الاعتدال فی
نقدالرجال ، بیروت،دارالمعرفه للطباعه والنشر ، 1382ق
11- راغب
اصفهانی، حسین،مفردات الفاظ قران ،دمشق ، دارالقلم ،1416 ق
12- ری
شهری، محمد، میزان الحکمه، قم ،موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، 1389
13-زاهدی
تیر،اصغر،امین ناجی ،محمد هادی،:«بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات
قرآن کریم»،نشریه علمی مطالعات تفسیری، شماره 38، تابستان 98، صفحات 221ـ 236
14 -
زمخشری، محمد بن عمر،تفسیر کشاف، جلد 1، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق
15-سیوطی ،
جلال الدین الدرالمنثور فی تفسیرالماثور ،چاپ اول، قم، کتابخانه ایت الله مرعشی،
1404ق
16-
طباطبائی، محمدحسین،تفسیر المیزان، جلد 5، تهران
،امیرکبیر، 1363
17 طبرسی،
فضل بن حسن،تفسیر مجمعالبیان، چاپ اول، جلد 7 و 3،، بیروت، دارالمرتضی1427 ق
18-- طوسی،
محمد بن حسن، ، تهذیب الاحکام، جلد 6، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1364
19- عاملی،
محمد بن حسن، جهادبانفس، علی افراسیابی،
چاپ دهم، قم، نهاوندی، 1386
-20 عمید،حسن،
فرهنگ لغت، چاپ اول، تهران، امیر کبیر، 1342
21- فخر
رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، چاپ سوم،بیروت، دارالاحیاءالتراث العربی، 1420 ق
22-
قمی،علی بن ابراهیم ،تفسیرقمی ، چاپ سوم، قم، دارالکتاب، 1363
23- کلینی، محمدباقر، اصول کافی، جلد 2، تهران
،دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1421 ق
24-
کیانی،حسین، میر باقری،سید فضل الله، «بن مایه های ادبیات مقاومت در قرآن»،
فصلنامه ادبیات دینی، دوره 1، شماره 1، 1391، صفحات 69 ـ97
25- مصباح
یزدی، محمدتقی، راهیان کوی دوست، چاپ دوم، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،
1375
26-
مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، چاپ 1، جلد 7، ،
تهران، نشر کتاب1380
27 -مغنیه،
محمدجواد، تفسیر کاشف، موسی دانش، جلد 3،
قم، دفترتبلیغات اسلامی، 1383
28- نراقی،
احمد، معراج السعاده، قم، هجرت، 1378